بر ثانیه هایم که می نگرم
پر اضطرابند
و
مملو از دلهره
چقدر
خون دل خوردن بر این لحظه ها
چقدر منتظر ماندن بر این باورها
هیچ نمی ماند
جز سایه ی پریشانی