دل خوشی ام به تو بود
که نوازنده نوازش ها یم بودی
به نگاه دلبرانه ات
که سطر سطر ترانه هایم بود
صبورانه وجود یخی ام را حرارت بخشیدی
و صدای خسته ام را آوازی دوباره
پریدیم تا همنوا شویم
اما
سرنوشت شوم راه را بسته
اینک
در هر نفس به تو می اندیشم
به کدامین گناه طرد شده ایم؟
و من گمشده ام
در حیا ط کوچک ذهن ام
ودر قاب غرق تمنای تنهایی ام
به انتظار نشسته ام
تا که برگردی
حیاط را زمزمه فرا گیرد
و قاب خالی را به باد دهی
من این جا
در حسرت یک نوازشم
منتظرم
...........................................................................................................................
باز امروز آواره ام
و سرگردان جاده پریشانی
باز هم خاطرات با تو بودن
بها نه ای می شود تا
سر در گریبا ن
در بند بند افکارم
تو را جستجو کنم
تا که برگردی