مرداب

روزی می آید که من
در مرداب تنهایی
از غصه می میرم وتو
آن هنگام
برچشمهایی می نگری
و دستانی را لمس می کنی
که من در آن گمشده ام
و از لبی شیرین تر بوسه می چینی
.
.
.
بر تابوتم نمی نگری
می دانم
.